به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی برنامه سوره، در یازدهمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهج البلاغه» درباره موضوع «انسان تراز نهج البلاغه» با مجید فقیهی، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف، حدیثپژوه و پژوهشگر نهج البلاغه گفتگو شد.
پیش از آغاز گفتگوی اصلی برنامه، در بخش معرفی و بررسی شرحها و ترجمههای نهج البلاغه کتاب منشور جاودانه سیدجمالالدین دینپرور معرفی شد و سپس گفتگوی دیانی با فقیهی آغاز شد.
دیانی در ابتدای گفتگو از فقیهی پرسید هنگامی که از انسان تراز نهج البلاغه سخن میگوئیم به نوعی از نگاه نهج البلاغه به انسان پرسش میکنیم، اندیشمندان مختلفی، نهج البلاغه را یک کتاب انسانی دانستند و جایگاه انسان را در نهج البلاغه ممتاز میدانند، نظر شما درباره جایگاه انسان در نهج البلاغه چیست؟
فقیهی گفت: محور اصلی نهج البلاغه انسان شناسی است و بسترهایی که یک انسان میتواند به آن کمال خودش و غرض از آفرینشش برسد را امیرالمومنین (ع) در این کتاب بیان کردند. یکی از بهترین شرحهایی که بر این کتاب نوشته شده، شرح مرحوم علامه جعفری است که با رویکرد انسان شناسی نگاشته شده است و حتی مباحث الهیاتی هم همه در این جهت است که انسان را به ر شد و تعالی خودش برساند. یعنی خداشناسی و معرفت اللهی در آنجا مطرح است که نقش در تربیت انسان داشته باشد چون ما گاهی اوقات حتی مباحث اعتقادی را از بحث انسان جدا میکنیم. باورها اگر انسان را شکوفا نکند ارزشی ندارد. هرچه امیرالمومنین (ع) بیان کرده برای این است که انسانها از مسیر سقوط تغییر جهت به مسیر صعود دهند.
دیانی سپس پرسید که آیا ما با یک نوع الهیات متفاوت روبرو خواهیم بود؟
وی پاسخ داد: بله همینطور است. ساختار الهیات در نهج البلاغه متفاوت از ساختار الهیات فلسفی و کلامی است. در الهیات وقتی از خدا صحبت میکنند، بحث از اثبات و براهین وجود خدا بیشتر مطرح میشود اما نهج البلاغه روی این متمرکز شده که الهیات با رویکرد تربیتی مطرح شده است و اگر من باور دارم که علم خداوند علم احاطی است، لازمه این باور این است که بدانم تمام رفتار من تحت اشراف پروردگار است پس باید از خودم مراقبت کنم. لازمه معرفت و عظمت خدا این است که تمام تکبرها و خودخواهی در من بریزد چون زمانی ما خودمان را بزرگ میبینیم که بزرگ حقیقی را نبینیم. آنچه ما را از خدا دور میکند، جاذبههای غیرخدایی است وقتی عظمت خدا را شناختیم دیگر چیزی برایمان جاذبه ندارد همچنین دیگر خودمان را نمیبینیم.
مجری برنامه بیان کرد که در نهج البلاغه چگونه به این مباحث پرداخته میشود؟ عضو هیئت علمی دانشگاه معارف گفت: یکی از ویژگیهای سبکی حضرت علی (ع) این است که وقتی یک مطلب را میگویند اول دلیلش را ذکر میکنند به بیان دیگر وقتی درد را میگویند، درمانش هم میگویند. یکی از ویژگیهای کلام امیرالمومنین (ع) ترکیب هیبت و شکوه با عاطفه و محبت است. یعنی مثلاً ابتدا میگوید ای انسان چرا اینگونه هستی و بعد مثل یک طبیب مهربان برای او راهکار میدهد. در همه خطبهها ایشان رویکرد تربیتی و رشد انسان را دارند.
دیانی سپس از فقیهی خواست تا ویژگیهای انسان تراز از منظر نهج البلاغه را بیان کند.
وی توضیح داد: انسان تراز در تعبیر امیرالمومنین (ع) همان انسان باتقواست منتها تعریف از تقوا را باید در فرهنگ گفتمان علوی بیان کنیم. یکی از مشکلات ما در تحلیلها این است که ما واژههای مشترکی داریم اما وقتی میخواهیم واژههای مشترکی تعریف کنیم توجه به گفتمانی که واژه در آن پدید آمده را نداریم. مثلاً مفهوم «نجات» در مسیحیت کاملاً متفاوت با مفهوم «نجات» در بودا و اسلام است. حتی «امامت» در گفتمان شیعه متفاوت با «امامت» در گفتمان عامه است. «انسان تراز» یعنی انسان باتقوا. انسان تراز انسانی است که زیباترین رفتار را دارد و خب انسان به صورت احسن تقویم آفریده شده است. انسان تراز نهج البلاغه انسانی زمینی است که پایش روی زمین است اما پاگیر در زمین نیست. انسان نهج البلاغه انسان برتر از دنیاست و نه صرفاً بهتر در دنیا معادل عربی آن میشود انسانی با تقوا منتها از تقوا تفاسیر نادرستی شده است. یکی از مشکلات ما این است که ما واژگان را در بستر آن گفتمان تحلیل نمیکنیم. پربسامدترین واژهای که امیرالمومنین (ع) استفاده کرده، «تقوا» ست. به عقیده بنده «تقوا» یعنی مدیریت شخصیت و خود و اینکه انسان حقیقت وجودی خودش را به گونهای مدیریت کند که بتواند به عالیترین جایگاه برسد به بیان دیگر تقوا یعنی مدیریت شخصیت که انسان زیباترین رفتارها را خودش بروز دهد.
این حدیثپژوه ادامه داد: تقوا یک حرکت پویایی، بینایی و شکوفایی و عامل پذیرش تمامی باورها و بایدهای انسان است و ایمان بدون تقوا پذیرفته نیست درواقع، تقوا باغبانی نهال وجود انسان است و این نهالی که خداوند در این زمین کاشته را باید باغبانی، از آفتها صیانت و به سوی کمال هدایت کنیم. اهل تقوا مشکلات را هضم میکنند، مشکلات آنها را هضم نمیکند. همه انسانها در چهار رابطه ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با همنوع و ارتباط با جهان نگرش، تعامل و احساس دارند. نهج البلاغه هم قرار است انسان را برای این چهار حوزه آماده کند.
فقیهی سپس به تشریح این چهار رابطه پرداخت و گفت: در مورد رابطه اول اینکه در مورد رابطه انسان با خدا حضرت علی (ع) موضوع معرفت، اطاعت و بندگی را مطرح میکنند. الهیات نهج البلاغه تصویر خدا را بر اثبات خدا مقدم میداند و تلاش میکند به انسانها معرفی کند که چه کسی را عبادت میکنند. این مسئله درباره همه موضوعات وجود دارد که ما وقتی میخواهیم درباره یک موضوعی بحث کنیم اول به سراغ اثبات آن میرویم مثل قیامت و.. درحالیکه پیش از اثبات باید آن را تبیین کنیم چون وقتی تبیین کنیم بعدش به تصدیق نزدیک میشویم. به همین دلیل هم حضرت علی (ع) بیشتر روی خداشناسی متمرکز شده است.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: امیرالمومنین (ع) معرفتی را طرح میکند که این معرفت مراحل تسلیم را برای انسان پدید میآورد. معرفتی را مطرح میکند که دلدادگی در کنارش باشد یعنی شناخت ذهنی مقصود کتاب نیست. امام یعنی علم و پاکی و پیروی و اهتمام از امام یعنی من پیروی علم و پاکی هستم و سخن مشکوک و مظنون در باور من نمیآید مگر اینکه به آن علم پیدا کنم. ما امامت را به ریاست معنا کردیم درحالیکه این طور نیست. امام به عثمان بن حنیف میفرماید: امام کسی است که من از نور علم او نور میگیرم و به عمل پاک او اقتدا میکنم در واقع شأن او هدایت است.
وی درباره ارتباط با خود افزود: وقتی همه ما در برابر خدا قرار میگیریم باید حقیر دیده شویم اگرچه امام علی (ع) انسان را موجود بزرگی میداند و تاکید دارد که انسان بهای بالایی دارد. اخلاق یعنی ظرفیت سازی برای نفس و حقیقت وجودی خودمان و هرچه وجود ما توسعه پیدا کند آماده پذیرش فیض بیشتری از پروردگار میشویم علاوه بر این توسعه ظرفیت، حلم و تحمل ما را در برابر خشونت زیاد میکند. دنیا جایی پر از رنج و بلاست و نظریات مختلفی هم برای این اتفاقات وجود دارد. عدهای میگویند سعی کنید به این اتفاقات فکر نکنید و انرژی مثبت دهید و اینها اما موفقیتآمیز نبود چون عملاً شدنی نیست به همین خاطر نوعی فلسفه رواقی مطرح شد که واقعیت رنجآور را بپذیر و خوب ببین. در واقع بع مهارت مواجه به مشکل میپردازند نه گریز از آن و همان چیزی است که امیرالمومنین (ع) هم فراوان در نهج البلاغه به آن پرداخته است. ایشان بلا را یک نعمت میداند چون آن را یک فرصت میبیند. علت اینکه ایشان بلا را فرصت میبیند این است که بلا ضربهای است که ظرفیت ما را زیاد میکند. نکته مهم اینکه توسعه ظرفیت انسان بالاترین آرامش را به انسان میدهد.
دیانی سپس از فقیهی خواست که درباره رابطه انسان با دیگری توضیح دهد.
وی توضیح داد: تعامل مراتب دارد؛ از راهنمایی و ارشاد گرفته تا برادری و اخوت. امیرالمومنین (ع) کلامی دارند مبنی بر این که ما باید نسبت به همه انسانها مهرورز باشیم، حتی کسی که به ما بدی کرده یا دشمن خدا و کافر است.
فقیهی در ادامه چندین نمونه از رفتارهای امیرالمومنین با همنوعان خود را ذکر کرد.
دیانی پرسید انعکاس این رفتار چه انعکاسی در حکمرانی امیرالمومنین (ع) داشته است؟ این پژوهشگر نهج البلاغه گفت: امام علی (ع) هدفی را برای حاکمیت ترسیم میکند و آن هدف انگیزه دنیایی نیست بلکه اجرای حد میانه حق و گریزی از باطل، برقراری عدالت فراگیر و رضایت مردم است.
مجری برنامه سپس بیان کرد که ما این کلیشه را درباره امیرالمومنین شنیدیم که برای ایشان عدالت بر امنیت ترجیح دارد یا مثلاً ایشان به رضایت عمومی اهمیت نمیدهد آیا واقعاً اینگونه بوده است؟ کمی در این باره توضیح دهید.
فقیهی در پایان گفت: رضایت خدا بدون رضایت مردم تحقق پیدا نمیکند و بدون اعطای حقوق مردم نمیتوانیم با خدا ارتباط برقرار کنیم. حقوق مردم متصل به حقوق پروردگار است پس رضایت مردم زمینه جلب رضایت پروردگار و اتفاقاً عدالت بستری برای امنیت است. امیرالمومنین (ع) زمانی حکومت را به دست میگیرند که تا پیش از این دین اسیر دست اشرار بوده و مشکلات، انحرافات و بدعتهای زیادی وجود داشته است. اگر جامعهای عدالت را نمیخواهد یا نمیشناسد باید ابتدا عدالت برای آنها تبیین و سپس پیاده شود. امیرالمومنین در دوره حکومت خودش کار خیلی بزرگی انجام داد و آن هم اینکه آنچه را انبیا ابلاغ کرده بودند را به مردم ابلاغ کرد چون تا قبل از آن تحریف شده بود و به مردم جرأت داد تا علیه سلطان ایستادگی کنند و این همان شهروند تراز نهج البلاغه است.
نظر شما